چهار شنبه 11 فروردين 1395برچسب:, :: 12:2 ::  نويسنده : مهناز کریم زاده

چهار شنبه 11 فروردين 1395برچسب:, :: 12:1 ::  نويسنده : مهناز کریم زاده

چهار شنبه 26 اسفند 1394برچسب:, :: 9:36 ::  نويسنده : مهناز کریم زاده

دو شنبه 24 اسفند 1394برچسب:, :: 8:34 ::  نويسنده : مهناز کریم زاده


همزمان با برگزاری آئین گرامیداشت دوازدهمین سالروز تأسیس نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور، تمبر یادبود این روز با عنوان «با کتاب زندگی کنیم» رونمایی شد.

به گزارش روابط عمومی نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور، تمبر یادبود آئین گرامیداشت دوازدهمین سالروز تأسیس نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور با عنوان «با کتاب زندگی کنیم» با همکاری شرکت پست جمهوری اسلامی ایران امروز یکشنبه شانزدهم اسفند با حضور با حضور حجت‌الاسلام والمسلمین محمد محمدیان رئیس نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها، سیدرضا صالحی‌امیری عضو هیأت أمنای کتابخانه‌های عمومی کشور و رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی، علیرضا مختارپور دبیرکل نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور، معاونین، مشاورین، مدیران کل، جمعی از کارشناسان و کتابداران نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور و شماری از مسئولین فرهنگی و اهالی نشر و رسانه رونمایی شد.
گفتنی است پس از رونمایی، آئین ممهور کردن تمبر مزبور و توشیح حاشیه آن نیز با حضور دبیرکل نهاد و میهمانان مراسم گرامیداشت دوازدهمین سالروز تأسیس نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور انجام شد.

یک شنبه 2 اسفند 1394برچسب:, :: 14:40 ::  نويسنده : مهناز کریم زاده

«بر باد رفته» درام رمانتیک نوشته مارگارت میچل خیلی بیشتر از یک داستان عامه پسند است. کتاب نوشته مهمی درباره جنگ های داخلی آمریکا و خصوصیات مردم در آن سال هاست که شاید از طرف منتقدان ادبی این سال ها به اندازه مردم عادی تحویل گرفته نشده باشد.

داستان در ایالت جورجیا اتفاق می افتد و زندگی دختری به نام اسکارلت اوهارا را تعریف می کند که در هنگامه جنگ و سنت های جنوبی، زندگی کملا متفاوتی با اطرافیانش را در پیش می گیرد.

کتاب برنده جایزه پولیتزر شد و فیلمی که به همین نام از روی آن ساخته شد یکی از بهترین آثار سینماست که موفق به دریافت جایزه اسکار هم شد. 33 میلیون نسخه از این کتاب در 50 سال اخیر فروخته شده است. فیلم «بر باد رفته» هم یکی از پرفروش ترین آثار تاریخ سینماست.

یک شنبه 2 اسفند 1394برچسب:, :: 14:22 ::  نويسنده : مهناز کریم زاده

دو شنبه 26 بهمن 1394برچسب:, :: 9:3 ::  نويسنده : مهناز کریم زاده

دو شنبه 26 بهمن 1394برچسب:, :: 8:42 ::  نويسنده : مهناز کریم زاده
 
 
کتاب «انسان و کیهان در ایران باستان» نوشته «فیلیپ ژینیو» با ترجمه لیندا گودرزی

بخشی از مسایل فکری کتاب‌های دوران پهلوی هنوز هم محققان را با دشواری‌های متعدد مواجه می‌کنند. یکی از دلایل این دشواری‌ها، تاثیر فلسفه و پزشکی یونانی و سعی علمای زردشتی در جمع و تلفیق آن‌ها با عقاید پیشین است اما بعضی مسایل مهم دیگر در کیهان‌شناخت و انسان‌شناخت و عرفان زردشتی هم وجود دارد که شناخت کل دین وابسته به شناخت آن‌هاست و هنوز هم در فهم آن‌ها اشکالاتی است. تحقیقات سالیان دراز فیلیپ ژینیو، ایران‌شناس بزرگ فرانسوی که نمونه‌هایی از آن کتاب «انسان و کیهان در ایران باستان» آمده، جست‌وجوی پاسخ‌هایی برای چنین پرسش‌هایی است.

این کتاب شامل «مجموعه سخنرانی‌های راتانبای کاتراک» نویسنده است که سال ۱۹۹۶ در دانشگاه آکسفورد ایراد شد. موضوعی که برای این سخنرانی‌ها انتخاب شد، انسان‌شناسی کهن ایرانیان است؛ همان تصوری که انسان آن دوره از خود و وضع جسمانی و روحی‌اش و نسبت خویش با جهان داشته است.

البته این مبحثی بسیار گسترده است که پیش از این چندین محقق به آن پرداخته‌اند اما فیلیپ ژینیو امیدوار است تا با کمک منابع فراوان سریانی که تاکنون توجه لازم به آن‌ها نشده است، در مطالعه تطبیقی با منابع پهلوی نتایج تازه‌ای فراهم شود.

مخاطبان در شش فصل اصلی این کتاب با عناوینی مانند «سه روح نامیرا و وجوه دیگر وجود انسان»، «تن، کالبدشناسی، وظایف الاعضا و پزشکی»، «عناصر کیهان و نظریه عالم صغیر»، «انسان در برابر عالم غیب؛ آیین شمنی در ایران»، «آیین شمنی و جادوگری» و «مساله گروش به دین و هویت زردشتی» آشنا می‌شوند.

کتاب «انسان و کیهان در ایران باستان» نوشته فیلیپ ژینیو با ترجمه لیندا گودرزی با شمارگان ۷۰۰ نسخه، در ۲۰۸ صفحه به بهای ۱۲۵ هزار ریال از سوی نشر ماهی روانه بازار نشر شده است.

دو شنبه 26 بهمن 1394برچسب:, :: 8:34 ::  نويسنده : مهناز کریم زاده

دو شنبه 26 بهمن 1394برچسب:, :: 8:31 ::  نويسنده : مهناز کریم زاده

دو شنبه 26 بهمن 1394برچسب:, :: 8:19 ::  نويسنده : مهناز کریم زاده


از نظر ما کتابخوانِ خوب کسی است که همه کتاب را به دقت بخواند و چیزی را از قلم نیندازد و اگر جایی را نفهمید، دوباره بخواند.

اشاره

شاید امروزه از دید عوام، یک کتابخوانِ خوب کسی باشد که همه کتاب را از اول تا آخر، بدون این‌که حتی یک «واو»را جا بیندازد، بخواند و به خاطر بسپارد. این فکر که ناشی از مجموعه افکار سنتی غلط است، از قدیم الایام در میان ما وجود داشته‌ است. علت هم این بوده که نسبت به کتاب برآورد مشخصی نداشته‌ایم؛ اما اگر به کتاب به چشم یک وسیله ارتباطی و به خواندن به عنوان یک رابطه متقابل بنگریم که می‌‌خواهد دو ذهن (نویسنده و خواننده)  را به هم مرتبط سازد، دچار این سوءبرداشت نمی‌‌‌شویم؛ منتهی این ابزار ارتباطی، ویژگی‌‌‌هایی دارد که باید آن را درک و جایگاه و استراتژی خود را نسبت به آن مشخص کنیم .با این روش، قطعاً گام مهمی‌ در جهت بهتر خواندن کتاب برداشته‌ایم.

آنچه در ذیل می‌‌آید، خلاصه سخنان دکتر احمد پاکتچی، عضو شورای عالی علمی مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی و عضو هیأت علمی‌ دانشگاه امام صادق(ع) در سمیناری به این منظور است که به بهانه  24 آبان روز کتاب و کتاب‌شناسی، از خبرنامه داخلی «پیام صادق»، شماره 31، نقل می‌شود.

معارف

باید توجه داشته باشیم که مقصود از این بحث، تندخوانی نیست که امروزه به صورت یک اپیدمی‌ درآمده، بلکه بحث ما در مورد چگونگی خواندن کتاب است، بدون این‌که سرعت آن را در نظر بگیریم. من فکر می‌کنم که اگر در این سمینار بتوانیم صورت سؤال و منظور خود را از آن مشخص کنیم، خود به خود به جواب سؤال نیز خواهیم رسید.

مشکلی که وجود دارد، فقط در مورد کتاب نیست، بلکه در مورد هر نوع آموزش و پرورش و اطلاع‌رسانی است که اطلاع‌رسانی و آموزش از طریق یک کتاب، یکی از مصادیق آن است. گاهی اوقات در این زمینه دچار مجموعه‌ای از سو‌ءتفاهم‌ها هستیم که از افکار سنتی و انعطاف‌ناپذیر ما سرچشمه می‌‌گیرد. از نظر ما کتابخوانِ خوب کسی است که همه کتاب را به دقت بخواند و چیزی را از قلم نیندازد و اگر جایی را نفهمید، دوباره بخواند.

باید توجه داشت که بین خواندن و دانستن فرق است. معمولاً از تعبیر فهم برای این مسئله استفاده می‌‌کنند. آنچه برای ما مهم است، این است که ملاک این فهم چیست و چه وقت می‌‌توان گفت من این کتاب را فهمیدم یا نفهمیدم؟ کسانی که با دید انتقادی در این زمینه اظهار نظر کرده‌‌اند و کتاب و مقاله نوشته‌اند، می‌‌گویند: کسی که کتابی نوشته است، با یک انسجام فکری و فهم عمیق از مطلب، شروع به نوشتن کرده است. وقتی ما این کتاب را می‌‌خوانیم، در حقیقت با یک اطلاع‌رسانی و یک ارتباط مواجه هستیم؛ یعنی این کتاب، مثل یک سیستم مخابراتی عمل می‌‌کند و قرار  است افکاری را که در ذهن نویسنده بوده، به خواننده منتقل کند.

بحث ما بر سر این انتقال است؛ یعنی آیا سیمی‌ که قرار است پیام را به ذهن ما برساند، درست عمل می‌کند یا خیر؟ بنابراین کتاب، ابزاری است که آن فکر را از ذهن نویسنده به ذهن خواننده منتقل می‌‌کند؛ با این تفاوت که توانایی‌‌‌های بیشتری نسبت به یک سیم تلفن دارد. این نکته، یکی از حساس‌ترین قسمت‌‌های این مسئله است که وقتی یک کتاب را می‌خوانیم، در حال برقراری  یک ارتباط انسانی هستیم؛ منتهی ابزار ارتباطی ما، ویژگی‌‌های خاصی دارد که باید آن را درک کنیم؛ مثلاً وقتی او حرف می‌زند، ما نمی‌‌توانیم جوابش را بدهیم و در واقع، این یک مکالمه یک طرفه است که کار را دشوارتر می‌کند. این محدودیت در مورد کتاب وجود دارد.

باید توجه داشت که کتاب نیز یک وسیله ارتباطی است و قرار است که دو نقطه به یکدیگر وصل شوند. در این جا ما با ذهن و فکر دو انسان مواجه هستیم، پس امواج باید طوری طراحی شوند که بتوانند این دو ذهن را به هم مرتبط سازند و آسیب‌شناسی قضیه نیز درست از همین‌جا آغاز  می‌شود؛ یعنی به محض این که دیدیم ارتباط بین دو ذهن برقرار نشد، باید به دنبال اشکال قضیه بگردیم که چرا نمی‌فهمیم در این کتاب چه چیز نوشته شده است؟! در واقع، کتاب‌خوانی ارتباط ذهنی میان دو انسان است که مهم نیست هر دو در یک زمان باشند یا نباشند.

پس باید فکر کنیم همان اتفاقاتی که در ذهن  نویسنده رخ داده تا به این فکر منجر شده، بسیاری از آن فرایند، باید در ذهن خواننده نیز اتفاق افتد. در خواندن یک کتاب، ما از یک فاصله پشت پرده، در حالی با این افکار مواجه می‌شویم که تصویر روشنی از سابقه نویسنده نداریم؛ حال آن‌که به ما می‌گویند اگر بخواهید یک کتاب را خوب بفهمید، باید سعی کنید همان‌طور که نویسنده فکر می‌کرده، فکر کنید و این چگونه ممکن است در حالی که ارتباط ما با آن شخص فقط از پسِ یک نوشته است و هرگز او را ندیده‌ایم؟! حتی در خیلی از مواقع، اطلاعات بیوگرافیک بسیار ساده را هم در مورد نویسنده نداریم.

بنابراین با وجود این مسائل، چگونه این توقع می‌تواند به‌جا باشد؟پاسخ این است که ما همیشه اول باید شکلی را که یک چیز باید داشته باشد، ترسیم کنیم و بعد امکانات خودمان را در نظر بگیریم. وقتی ما هدف را درست تعیین کنیم و صورت مسئله را درست متوجه شویم، آن وقت سعی می‌کنیم که امکانات را نیز به دست آوریم. ممکن است کسی بگوید: این کار دور از ذهن به نظر می‌رسد؛ زیرا اگر ما چنین علمی‌ را داشتیم، نمی‌‌آمدیم در آن زمینه کتاب بخوانیم؛ این کاری که راجع به آن صحبت می‌کنید؛ کاری است مشکل‌تر و مهم‌تر از آنچه نویسنده اول انجام داده است.

در پاسخ به این مسئله، باید عرض کنم که خیر، در این مورد توصیه‌های عملی هم وجود دارد. در برخورد با هر کتاب یا مطلبی، فوراً باید جایگاه و استراتژی خودمان را تعریف کنیم؛ چنانچه وقتی در طول روز با افراد مختلف مواجه  می‌‌شویم، جایگاه خودمان را با آن فرد در نظر می‌‌گیریم و براساس  آن، واکنش‌های متفاوت نشان می‌دهیم. ما در رعایت این مسایل، در ارتباط‌های حضوری موفقیت بیشتری داریم، ولی وقتی با کتاب برخورد می‌کنیم، ناگهان این درجه موفقیت را از دست می‌دهیم؛ علت هم این است که نسبت به مخاطب خود برآوردی نداریم.

در ارتباط‌های حضوری، دو طرف وجود دارد: من و مخاطب. وقتی من به نسبت موافقم، معنی‌اش این است که هم در برآورد خود نسبت به جایگاه خودم و هم در برآورد خود نسبت به طرف مقابل به یک توفیق نسبی دست یافته‌ام. در کتاب‌خوانی هم دو طرف وجود دارد: من و مخاطب من. وقتی من موفق نیستم، یعنی نمی‌‌توانم درست تشخیص دهم که کتاب مورد مطالعه از  چه جایگاهی برخوردار است؛ به عبارت دیگر، روابط خودم را با آن تنظیم نکرده‌ام. این یکی از پارامتر‌های مهم و تعیین‌کننده در جهت درست خواندن کتاب است.

اگر ما توانستیم تشخیص خوبی از مخاطب پیدا کنیم و بدانیم داریم چه کتابی می‌خوانیم، قطعاً گام مهمی‌ را در جهت بهتر خواندن کتاب برداشته‌ایم؛ اما این، تمام  کار نیست، بخش دیگری از کار به ساختار متنی خود کتاب بر می‌گردد؛ چیزی که آدلر  فیلسوف آمریکایی  بیش از همه به آن توجه کرده است. در هنگام خواندن یک کتاب باید بدانیم چه سؤالاتی در ذهن نویسنده مطرح بوده است؛ به چه  فرضیه‌هایی می‌خواسته برسد؛ و براساس چه سیستمی‌ کتابش را طبقه‌بندی کرده است. وقتی سؤالات را پیدا کنیم، در سراسر مطالعه‌مان می‌توانیم این ارتباط را برقرار کنیم که نویسنده دنبال این سؤال بوده و به سؤال خود این جواب را داده است. اگر بعد از اتمام مطالعه کتاب، همین سؤال‌های اصلی و جواب‌هایش در ذهن بمانند، به‌ هدف خود رسیده‌ایم و لازم نیست تک‌تک جملات در ذهنمان باشد؛ چون هدف اصلی و عصاره کتاب، همین است.

امروزه ممکن است شما در برخی از سبک‌های جدید کتاب‌نویسی مواجه شوید با این‌که این مطالب، خیلی شفاف و روشن در کتاب مطرح شده است؛ به خصوص در مورد سرفصل‌ها و فهرست‌ها این روش، خیلی جا افتاده است؛ اما باید توجه داشته باشیم که فهرست مطالب، تنها جنبه راهنمایی برای جستجو دارد و فهرست مطالبی که ما به دنبال آن هستیم، این نیست. هدف ما این است که بفهمیم در مغز نویسنده چه گذشته است. گاهی فهرست مطالب طوری انتخاب می‌شود که بیانگر سرفصل‌های اصلی  که در ذهن نویسنده بوده  نیست؛ مثلاً وقتی نویسنده‌ می‌خواهد یک مطلب را در لفافه بگوید، در فهرست مطالب، جایگاهی را برای آن در نظر نمی‌‌گیرد.

دیگر این‌که در تنظیم سرفصل یک کتاب، مسائلی مانند اذهان عمومی‌، مسئله ملاحظات گوناگون اجتماعی و ... مؤثر است؛ بنابراین نباید تصور کرد که سرفصل‌‌هایی که به عنوان فهرست مطالب چاپ می‌شود، عیناً منطبق بر چیزی است که ما برای بازسازی طرحی که در مغز نویسنده بوده، به دنبالش هستیم؛ ولی قطعاً به شما کمک  می‌کند؛ یعنی شما می‌توانید از فهرست مطالب موجود استفاده کنید، آن  را مورد بررسی و ویرایش قرار دهید و متن ویراسته خود را ملاک عمل قرار دهید، نه فهرست مطالب چاپ شده را. ضمناً برای این‌که به سؤالات و فرضیات برسید، می‌توانید از امکانات موجود استفاده کنید؛ یعنی از نظر علمی‌، قاعده بر این اساس است که فرد در یک فصل، سؤالی را مطرح کند، به نتیجه‌ای برسد و سپس وارد فصل بعدی شود.

حالت دیگر این است که در یک فصل، عناصر مختلفی را با هم  بیامیزد تا از آن نتیجه‌گیری کند. شما خیلی راحت با تشخیص این که یک کتاب از چه سیستمی‌ استفاده کرده می‌توانید جایگاه خودتان را نسبت به آن مشخص کنید؛ بعد به فهرست مطالب مراجعه کنید و پس از بازیابی مشخص کنید که کدام‌یک از این بحث‌ها، به کدام یک از این مطالب مربوط می‌شود و در بعضی از موارد نیز اصلاحات لازم را به عمل آورید؛ یعنی متوجه می‌شوید که نویسنده به دلیل ملاحظاتی ممکن است مدار فکری خویش را بد مطرح کرده باشد. همه این موارد، در یک بررسی مشخص خواهد شد؛ اگر به این صورت با یک کتاب برخورد کنید متوجه می‌شوید که میزان بهره‌برداری شما از کتاب تا چه اندازه افزایش خواهد یافت.

نکته‌ای که لازم است تذکر دهم این است که شما از یک کتاب، حداکثر سه، چهار چیز باید یاد بگیرید و اگر دیدید از یک کتاب، بیش از این آموخته‌اید، بدانید که آن کتاب را درست نخوانده‌اید. هدف من در این سمینار این بود که دو بحث اصلی را مطرح کنم: یکی این‌که کتاب خواندن یک امر متقابل است، پس شما باید سعی کنید که رابطه را درست درک کنید و ابزار‌های لازم را در این جهت به دست آورید؛ بحث دوم این است که کار شما حتماً باید ساختار مشخصی داشته باشد که بدون این ساختار، هرگز نمی‌‌‌توانید معنا ومفهوم یک کتاب را درست متوجه شوید.


• مطلب فوق در خبرگزاری فارس منتشر شده است.
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13941011000568

1-    چراهای شگفت انگیز استان ایلام

در استان ایلام هفت شهرستان به نام های آبدانان، ایلام، ایوان، شیروان، چرداول، دره شهر، دهلران و مهران وجود دارد. عذای محلی استان ایلام عبارتند از : آش محلی، ترخینه، شل کین، کله کنجی، بژی برساق. زبان مردم ایلام کردی، لری و لکی است. نام قدیم ایلام آلامتو و اریوجان است. یکی از پدیده های طبیعی استان ایلام

دریاچه های دو قلو و سیاه گاو است. بازی های محلی استان ایلام عبارتند از: بازی پلان، کشتی، وزنه برداری، ،والیبال و فوتبال.

2-   قطب ها

قاره جنوبگان پست ترین و مرتفع ترین قاره جهان است. قطب همیشه یخ زده نبود. دمای قطب جنوب 89 درجه سلسیوس و در شمال 17 درجه گرمتر است. یخ های شناور از قلب یخچال آب شیرین جدا می شوند که مرتفع ترین آن ها 6 برابر برج خلیفه است. در قطب گیاه وجود دارد. بید قطب شمال یکی از مهم ترین گیاهان شمال است. موی خرس قطبی شفاف و پوست آنان سیاه است. قطب ها در حال آلوده شدن هستند. پنگوئن امپراتور در گذشته هم قد انسان بوده است. دانشمندان در قطب لباسهای فضایی را تست میکنند.

3-  از تخم تا قورباغه

یک دختر بچه و مادربزرگ او به برکه می روند که قورباغه ای برا می بینند که در حال تخم گذاشتن است. آن ها کمی از تخم ها را بر میدارند و به خانه می برند و به تنگ می اندازند. بعد از چند روز تخم ها تبدیل به قورباغه نوزاد می شود. آنها به قورباغه ها غذا می دهند تا قوی شوند و نمیرند. سرانجام قورباغه ها بزرگ می شوند و می خواهند که از تنگ بیرون بیایند و مادربزرگ آن ها را می گیرد و به برکه می برد.

4-   میهمان شرمسار

اذان مغرب گذشته بود. چند نفر از کافران میخواستند میهمان پیامبر شوند. پیامبر از یاران خود خواست هر کدام از این مهمانان را به خانه خود ببرند.  یکی از کافران با هیکلی درشت و ژولیده باقی ماند. با پیامبر همراه شد. هنگام شب اهل خانه پی در پی غذا می آوردند و او نیز غذاها را می بلعید. اهل خانه هنگام شب بدون غذا خوابیدندو پیامبر جای مرد را در اتاق دیگری انداخت و او به خواب سنگینی فرو رفت. ساعتی بعد یکی از اهالی خانه در اتاق مرد پرخور را قفل کرد. نیمه های شب مرد پرخور دچار دلپیچه شد و خواست که بیرون برود اما در قفل بود. او خوابید و در خواب خود را تخلیه کرد. وقتی بیدار شد می خواست از خجالت بمیرد. نزدیک اذان ظهر پیامبر در را گشود و مرد را دید و شتابان به سوی مسجد رفت. مرد تحت تاثیر اخلاق پیامبر قرار گرفت و مسلمان شد. مرد بقچه خود را در خانه پیامبر جا گذاشته بود و برگشت و از پیامبر معذرت خواست و با کمی غذا سر به بالین گذاشت.

5-   برج پادشاه الف ها

در اين داستان كسي به دهكده‌ي لامپي‌ها دستبرد زده است. ولي اين شخص نمي‌تواند "لرد اسپار" باشد، زيرا او به طرز اسرارآميزي ناپديد شده است. در دهكده شايع شده كه اين سرقت، كار يك هيولاي وحشتناك است. "اريك"، "جولي" و "نيل" همراه "خان" و "شاهزاده كياه" به راه مي‌افتند تا اين هيولا را پيدا كنند. ولي به جاي آن با چيز غير منتظره‌اي روبه‌رو مي‌گردندو ....

6-   طومار ماه

"گالن" به جهان زيرين امپراتوري اهريمني "پانجيباره" رفته است. او براي دفاع از خويش، به چوب جادوي "اوريك" كه قرن‌ها پنهان بوده است احتياج دارد. "كياه" و دوستانش مي‌خواهند به گالن كمك كنند، اما تنها چيزي كه مي‌تواند آن‌ها را به چوب جادو برساند "طومار ماه" است. طومار ماه مي‌تواند كارهاي شگفت‌انگيزي انجام دهد و يكي از آن‌ها اين است كه مي‌تواند كساني را كه آن را مي‌خوانند به زمان گذشته ببرد.

شنبه 24 بهمن 1394برچسب:, :: 10:27 ::  نويسنده : مهناز کریم زاده

مردم فرهنگ رانندگی ندارند...

مردم کتاب نمیخونن...
طرف بلد نیست چطور از موبایل استفاده کنه هر ماه عوض میکنه...
ایرانی ها خرید کردن بلد نیستن...
به جای این همه سفر یکم به فقرا کمک کن...
مردم اصلا نوبت رو رعایت نمی کنند؟
اون خانمه چقدر بداخلاق بود...
اون کارمنده از مردم رشوه میگیره..
اون آقاهه کار مردم رو راه نمی دازه...
فلانی فقط پول براش مهمه...
و...
اینها خود ما هستیم
چیزهایی که رعایت نمی کنیم 
از دیگران انتظار داریم
مگر این جامعه ما مردم نیستیم؟!
از خودمان شروع کنیم با فرهنگ بودن را...

درباره کتابخانه

کتابخانه عمومی حکیم هیدجی تحت نظر نهاد کتابخانه های عمومی کشور در سال 1375 و باهدف اطلاع رسانی به عموم مخاطبین شروع به کار کرده است. تلفن: 02435752101 آدرس: خیابان امام خمینی - خیابان ملت- کتابخانه عمومی حکیم هیدجی کدپستی: 43876-45731
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان کتاب خانه ی عمومی حکیم هیدجی و آدرس khakim.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 4
بازدید هفته : 6
بازدید ماه : 669
بازدید کل : 97520
تعداد مطالب : 256
تعداد نظرات : 17
تعداد آنلاین : 1